جدول جو
جدول جو

معنی جیر رود - جستجوی لغت در جدول جو

جیر رود
روستایی از جنت رودبار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ)
نام رودیست، سرچشمۀ آن بمغرب گردنۀ کندوان و شعب آن به طالقان رود
لغت نامه دهخدا
(یَهْ)
دهی است از دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر. دارای 719 تن سکنه. آب آن از رود خانه امیری و ارس. محصول آنجا غلات، برنج، پنبه، توتون و سردرختی. شغل اهالی زراعت، گله داری و کسب و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بردخون است که در بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع است و 105 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است ازدهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند، واقع در23هزارگزی جنوب خوسف و 2هزارگزی خاور راه مالرو عمومی سرچاه، جلگه، گرمسیر، دارای 25 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن اتومبیل رو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نام محلی کنار راه بابل و چالوس میان دزرک و علی آباد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
از توابع کمررود واقع در منطقه ی نور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بابل سر بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بیشه سر شهرستان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین تپه
فرهنگ گویش مازندرانی
نهری که از رودخانه ی هراز آمل منشعب شود
فرهنگ گویش مازندرانی
نام دهکده ای در دشت و منطقه ی کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از توابع رامسر، پایین کوه
فرهنگ گویش مازندرانی
جگر فروش، جگرگی، رنگ قهوه ای، زرشکی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان خیر رود کنار نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع جنت رودبار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی